مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
گر مهـیـا میشوند امروز حـیدر زادهها دم به دم جان میدهند از ترس خیبر زادهها
ابـتـران مـاتـنـد از رزم پـیـمـبـر زادهها عـالمی دارند عـمـوها با بـرادر زادههـا
شیـر غـران بنیهـاشم به میـدان میزند
یا امـام مجـتـبی! قـاسم به میـدان میزند
وقت رزمش لـرزشی در آسمان انداخته هـیـبت او لشگـری را از زبـان انداخـته
هفت ضربه هفت سر از کوفیان انداخته روی تنها یک به یک خط و نشان انداخته
میـمنه تا میسره آمد حسن تکـبـیر گـفت
نعره ان تنکرونی زد! حسن تکبیر گفت
لا فـتی الا عـلی! آمد مثـل را زنـده کرد حال و احوال حسن بین جمل را زنده کرد
آنقدر شمشیر زد خیر العمل را زنده کرد پیش چشمان همه روح اجل را زنده کرد
هرکسی آمد به جنگش بیمدارا زد زمین
قاسطین و ناکثین و مارقین را زد زمین
دورهاش کـردنـد دوران بــلا آغــاز شـد دیگر از هر سمت کار سـنگها آغاز شد
انتـقام از قـاسـم بن الـمجـتـبی آغـاز شد مـادرش در خـیـمـهها افـتاد تا آغـاز شد
بیزره بودن بلایی بر سرش آورده است
یک نفر با نیزه از مرکب بلندش کرده است
زیر پا افتاده حفظ احترامش مشکل است با لب پاره شده عرض سلامش مشکل است
گر عسل مخلوط با خون شد قوامش مشکل است پیکر پاشیده بردن تا خیامش مشکل است
پیکـر او را عـموی بیعـصایش میـبـرد
سینه بر سینه به سمت خیمههایش میبرد
|